همشهری آنلاین _ رضا نیکنام : نام جوادیه یک طورهایی با کشتارگاه و مشاغل مرتبط آن گره خورده و پیوندی ناگسستنی با آن دارد. همه اینها برمیگشت به گوسفندانی که از شهرستان میآوردند و قبل از کشتار پشمش را با «دوکارد» میچیدند و به پشمفروشها میفروختند، گاهی ۵ تا ۱۰ تن پشم در انبار پشمفروشها جمع میشد. از شهرهای اصفهان، تبریز و همدان میآمدند و پشمها را میخریدند و برای ریسندگی میبردند. در کارخانهها و کارگاههای ریسندگی نخها برای قالی ریسیده میشد و قالیبافها نخها را میخریدند و قالی میبافتند و در چرخهای این قالیها دوباره از قالیشوییهای جوادیه سر درمیآورد. در گزارش پیش رو میخواهیم گشتی بزنیم در خاطرات آن روزگار.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
قبل از اینکه پای مبلمان و صنایع چوبی به خانههای ما ایرانیها باز شود کف خانهها قالی بود و پشتی. زیر پای هر کس به اندازه توانش قالی و قالیچه دستی پهن بود که زیراندازش بود و بعد از مرگ به بچههایش ارث میرسید و اگر خدای نکرده روز مبادا هم پیش میآمد مثل سرمایهای محسوب میشد که میتوانست گره از کار باز کند. دم عید که میشد زنها قالیها را داخل حیاط پهن میکردند و چند نفری با پارو به جانش میافتادند. بعدها با آپارتمانی شدن خانهها دیگر قالی شستن هم از فهرست کارهای دم عید حذف شد و قالیشوییها جایش را گرفتند. زمانی نه چندان دور جوادیه بود و قالیشوییهایش که در سطح تهران شهرت داشتند. هر چند به علت مسکونی شدن جوادیه، سالهاست کارخانهها را بهطور کل از محل کوچ کردهاند اما اگر در محله کمی تأمل کنید هنوز رد خاطرهشان بین حرفهای مردم پیدا میشود. هنوز هم «ایستگاه قالیشویی» یادگار آن روزهاست.
شست و شوی قالی متری ۴ تومان
تا حدود ۲۵ سال قبل در محدوده جوادیه بیش از ۶ الی ۵ تا قالیشویی بزرگ وجود داشت با اسامی مختلف مثل «یاسینی»، «مدنی»، «سرنگ»، «آردیباش»، «بهزادنیا» و «میلانی» که تعدادیشان بعد از تعطیلی به کارواش تبدیل و برخی دیگر به امان خدا و بلااستفاده رها شدند. البته سالها قبل به جای قالیشوییهای «آردیباش» و «بهزاد نیا» ۲ مجتمع مسکونی بهمن و نرگس قدعلم کردهاند. محل قالیشویی بهزادنیا در خیابان دارابی _ صالحنیا بود و میتوان گفت قالیشویی بهزادنیا نخستین قالیشوییای بود که در محله جوادیه شروع به کار کرد و بعد از آن قالیشوییهای دیگر راه افتادند.
این طور که اهالی قدیمی جوادیه برایمان تعریف میکنند، بهزادنیا از بازاریهای معروف تهران بود و دستی هم در کار خرید وفروش و صادرات قالی دستباف به کشورهای اروپایی بهخصوص کشور آلمان داشت. یکی از کارگران قدیمیکارخانه قالیشویی تعریف می کند:«دم عید سرمان به شدت شلوغ میشد و خاور ۱۸ چرخ بود که قالی میآورد و میبرد. آن زمان قیمت شستوشوی قالی متری ۴ تومان و حقوق کارگر روزی ۱۰۰ تومان بود. این کارخانه بیش از ۶۰ کارگر داشت که از ۷ صبح تا ۴ بعدازظهر یکسره کار میکردند. حقوق کارگرها هفته به هفته روزهای پنجشنبه ساعت ۹ صبح پرداخت میشد و آقای آذرنیا در خوشحسابی حرف نداشت.»
راه اندازی کاری متفاوت برای بانوان جوادیه
اگر خودمان هم در حیاط خانه یک قالی شسته باشیم دستمان آمده که برای شستن قالی چقدر آب مصرف میشود حالا حساب کنید قالیشویی با آن عظمت چقدر روزانه مصرف آب دارد؟ به نوعی کارخانه قالیشویی جزء کارخانههایی است که حیات و مماتشان مستقیماً وابسته به آب است، حالا جوادیه از کجا این آب را تأمین میکرده قصه دارد. سالیان قبل سطح آبهای زیرزمینی جنوب تهران آنقدر بالا میآید طوریکه آب قناتهایش را نمیتوانستند مهار کنند و سرریز میکرده. آقای بهزادنیا هم برای کارخانه قالیشوییاش چاه عمیقی میزند که از فرط پرآبی تا ۴ کارخانه را جواب میداده و اینطور غصه آب را نداشتهاند. این قالیشوییها علاوه بر مردان جوادیه برای زنهای محل هم کار ایجاد کرده بود. در قسمت دارکشی میخهای ۴ سانتی که بعد استفاده کج میشد، کیلویی ۱۵ ریال دستمزد میدادند تا زنها میخها را به خانهها ببرند و سر فرصت آنها را صاف کنند و تحویل کارخانه دهند.
مرحله به مرحله تا نونوار شدن قالیها
بد نیست از کارهایی که در کارخانه انجام میشد و مراحلی که یک قالی طی میکرد تا نونوار شود بگوییم؛ کارخانه بخشهای مختلف داشت که در هر بخشی یک کار انجام میشد. چون اغلب قالیهای نو بودند و پشت قالی زائدههایی داشت قبل از همه چیز، با چراغ کورهای مخصوص اینها را میسوزاندند تا صاف شود، بعد از آن قالی برای شور میرفت. سالن «شور» (شستن) تقریباً ۲ هزار متری مساحت داشت و سرتاسرش بهصورت ۲ طرفه آب لولهکشی شده بود و کارگرها ۲ طرفه کار میکردند. برای هر قالی ۲ شیر آب بود. قالی را با کلر و هیدرو میشستند تا رنگش مخلوط نشود. ۴ـ ۵ تا قالی را با هم داخل ماشین آبگیری میانداختند و ماشین «شلاقزنی» آب قالی را میگرفت. یک ساعت طول میکشید تا آب قالیها گرفته شود.
زمستان که میآمد گرمخانه رونق پیدا میکرد
زمستانها قالی ها را به گرمخانه میبردند که ۶ تا ۷ ساعت طول میکشید تا یک قالی درست و درمان خشک شود. بعد از اینکه قالیها خشک میشدند آنها را برای دارکشی به طبقه دوم میبردند و در همینجا بود که کجیهای قالی را درمیآوردند، چون قالی دستبافت وقت شستن گاهی کج میشد، آن را آنقدر میکشیدند تا دوبارهً صاف و یکدست شود. اگر وقت شستوشو پرز قالی بالا میآمد در سالن پرداخت مثل آینه تمیزش میکردند. انباری، سالن بزرگی بود که قالیهایی که در نوبت شستن یا بردن بودند در آنجا نگهداری میشدند. سالن پرداخت به داد قالیهایی میرسید که اگر از قضا بلا سرشان آمده بود مثلاً ریشهای کنده شده یا احیاناً دچار پارگی شده بود، اینجا قالی را رفو میکردند و قسمت رنگآمیزی هم لکههای قالی را میگرفت.
قالیهایی باب دل خارجیها
از آنجا که خارجیها اغلب دنبال چیزهای عتیقه و قدیمی میگردند، قالی هرچه کهنهتر به نظر میرسید آنها بیشتر میپسندیدند. صادرکنندههای قالی هم لم سلیقه خریداران خارجی دستشان آمده بود، برای همین قالی نو به کارخانه میآمد و کهنه از کارخانه بیرون میرفت! یعنی اینکه برعکس ما ایرانیها که قالیهایی با رنگ تند را میپسندیم اما جماعت خارجی عشقشان قالیهای رنگورورفته است و برای همین جلو آفتاب یا با مواد قالی را کهنه میکردند و اینطور قالی صادراتی میشد.
به مرور زمان که محله جوادیه شلوغ شد، کارخانههای قالیشویی هم از عزلت درآمدند و در محاصره خانهها قرار گرفتند و بالاخره زمان آن رسید که شهرداری طبق قانون و با اجرای طرح انتقال مشاغل مزاحم به خارج از شهر، نسخه این کارخانهها را بپیچد و قصه کارخانههای قالیشویی هم با کوچشان به نقاط دور از بافت شهری مثل چرمشهر ورامین به پایان رسید.
درست است که سالهاست دوران فعالیت قالیشوییهای محله جوادیه به ایستگاهآخرش رسیده، اما به نظر میرسد که دانستن این سرگذشت تاریخی برای نوجوانان و جوانان این محله میتواند جالب باشد.
نظر شما